بررسی ۷ باور اشتباه در مورد تجارت الکترونیک

دسته‌بندی:

معمولاً واقعیت هر کسب‌وکاری با آنچه افراد از بیرون گود می‌بینند متفاوت است. در مورد تجارت الکترونیک این باورها شاید قوی‌تر هم باشند چرا که رسانه‌های عمومی تنها موفقیت‌های بزرگ بعضی از کسب‌وکارهای معروف را پوشش می‌دهند و جایی برای واقعیت‌ها، جزئیات و پیچیدگی‌های این دنیا ندارند. به همین دلیل در ذهن خیلی از آدم‌ها انتظارات و تصورات اشتباهی از کسب‌وکار آنلاین شکل می‌گیرد. این تصورات اشتباه برای عموم افراد مشکلی ایجاد نمی‌کند اما اگر کسی بخواهد با این پیش‌فرض‌ها پا به حیطه‌ی کسب‌وکار اینترنتی بگذارد با شوک‌های سختی مواجه خواهد شد. در این مطلب به ۷ باور رایج اشتباه پرداخته‌ایم و آن روی سکه‌ی این باورها را نشان داده‌ایم. اگر هر کدام از باورها را داشته‌اید ناامید نشوید؛ سعی کنید در آن زمینه بیشتر مطالعه کنید.

باور اشتباه اول: اشتیاق شما برای محصولتان بهترین ابزار شماست

مثل باورهای رایج اشتباه دیگر، این هم کمی درست است. اگر فروشگاهی برای آینه، نردبان و چتر باز کرده‌اید چون اینها سه چیز مورد علاقه‌ی شما در جهان هستند، زمانی که بخواهید در مورد خوبی‌های آنها صحبت کنید این اشتیاق به کارتان می‌آید، اما در عین حال می‌تواند شما را عقب نگه دارد. گاهی اوقات اشتیاق برای یک چیز منجر به شکاف ارتباطی می‌شود، زیرا شما فرض می‌کنید که به دلیل اینکه در مورد چیزی زیاد می‌دانید یا به آن باور دارید، به این معنی است که مخاطبان شما نیز چنین هستند. این همان چیزی است که وقتی کسی داستان بدی می‌گوید اتفاق می‌افتد؛ خاطرات و احساسات خود شخص در مورد رویدادی که توصیف می‌کند اطلاعات کلیدی را می‌پوشاند و مخاطب نمی‌فهمد کجای این داستان جالب است.

از طرف دیگر:

شور و شوق محصول خود را به عنوان یک عامل کلیدی حفظ کنید اما سعی کنید برای کسب‌وکار و مخاطب خود هم همانقدر اشتیاق داشته باشید. این آخرین مورد ضروری است؛ فرض نکنید که تحقیقات بازار شما انجام شده چون فکر می‌کنید مخاطب مورد نظر خودتان هستید. مخاطب مورد نظر شما نیستید و نیازهای منحصر به فرد آنها تصمیمات مربوط به خط محصول شما را تعیین خواهد کرد که ممکن است با انتخاب‌های شما مطابقت نداشته باشد.

باور اشتباه دوم: قیمت پایین = مزیت رقابتی

آیا کسی را می‌شناسید که می‌تواند معامله‌ی شگفت‌انگیزی برای خرید عمده‌ی آینه، نردبان و چتر جور کند؟ عالی! بنابراین فقط کافی است که قیمت‌های خود را تا جای ممکن پایین بیاورید و یک مزیت رقابتی طبیعی خواهید داشت، درست است؟ خب نه کاملاً. باور شما به «قیمت پایین» سه مشکل متمایز ایجاد می‌کند: اول، کار تمام صنف و صنعت خود را با قیمت‌گذاری نامعقول بی‌ارزش می‌کنید و پیشفرض مشتری را در مورد ارزش این محصولات به هم می‌ریزید. دوم این که دچار تنبلی در بازاریابی و ایجاد تمایز می‌شوید، چرا که قیمت‌گذاری و استراتژی بازاریابی را با هم اشتباه گرفته‌اید. سوم، تأمین‌کننده‌ی عمده‌فروش شما این میدان را در اختیار خواهد داشت. همیشه یک نفر راهی برای شکستن قیمت شما پیدا خواهد کرد و این شیوه‌ کسب‌وکار شما را ناپایدار خواهد کرد.

شما هیچ‌وقت نمی‌توانید قیمت فروشگاه‌های ارزان‌فروش را بشکنید، اما تعداد زیادی از مردم هستند که از این فروشگاه‌ها خرید نمی‌کنند.

از طرف دیگر:

ببینید چه چیزی واقعاً محصولات شما را متمایز می‌کند و سپس یک قیمت عادلانه تعیین کنید. شما هیچ‌وقت نمی‌توانید قیمت فروشگاه‌های ارزان‌فروش را بشکنید، اما تعداد زیادی از مردم هستند که از این فروشگاه‌ها خرید نمی‌کنند. شاید آنها چیزی بادوام و باکیفیت یا منحصر به فرد و کارآمد یا نوآورانه و پیشرفته می‌خواهند. ببینید محصولات شما چه برتری‌ای دارد و آنها را زیر قیمت نفروشید.

داتلود کنید: استراتژی قیمت‌گذاری هوشمندانه برای بالا بردن وفاداری مشتری

باور اشتباه سوم: در یک کسب‌وکار موفق بوده‌اید، بنابراین می‌توانید این کار را دوباره انجام دهید

واقعاً قابل تحسین است که شما یک فروشنده برتر در یکی از ۵۰۰ شرکت برتر فوربز بوده‌اید یا اولین کسب‌وکار خود را از اتاق خوابگاه دانشگاه خود راه‌اندازی کرده‌اید یا ۱۵ سال پیش یک فروشگاه فیزیکی پررونق داشته‌اید. این‌ها همه تجربیاتی است که به شما کمک می‌کند و تمام قابلیت‌هایی که شما را موفق کردند، هنوز در شما وجود دارد. اما این یک کسب‌وکار متفاوت است و تجارت الکترونیک فضایی است که روز به روز تغییر می‌کند. اگر فرض کنید که نحوه‌ی کار شما در گذشته برای انجام کارهای امروزی هم جواب می‌دهد کلاه‌تان پس معرکه است.

چاره:

دو واحد کنجکاوی، یک واحد سازگاری و سه واحد یافتن افراد مناسب. در مورد ترندها، استراتژی‌ها و تحولات صنعت بروز باشید و تفکر خود را برای پاسخگویی به نیاز مخاطبان جدید انعطاف‌پذیر کنید. اما همچنین به یاد داشته باشید که لازم نیست در مورد همه چیز متخصص باشید؛ فقط باید کارشناسان را پیدا کنید و به آنها کمک کنید که کار خود را به بهترین شکل انجام دهند.

باور اشتباه چهارم: اندازه‌گیریِ عملکرد یعنی درآمد و بس

درآمد و سود ممکن است هدف نهایی شما باشد، اما به عنوان یک داده، داستان ناقصی را روایت می‌کند. ممکن است یک کمپین را به طور موثر اجرا کنید و به عنوان مثال نرخ تبدیل کمی داشته باشید، اما واقعاً معنی آن چیست؟ آیا کمپین شکست خورده است؟ آیا نرخ تبدیل سایت شما به کمک نیاز دارد؟ آیا همه چیز کاملاً طوری کار کرده که به نتیجه برسد؟ شما نمی‌توانید جواب این پرسش‌ها را بدانید تا زمانی که اهداف و معیارهای خاص خود را حداقل تا حدودی مشخص کنید. به عنوان مثال، بسیاری از افراد وقتی که کمپین‌های شبکه‌های اجتماعی درآمد ایجاد نمی‌کنند ناامید می‌شوند، زیرا فرض می‌کنند که رسانه‌های اجتماعی (یا هر گونه بازاریابی) به صورت «از نقطه‌ی الف به نقطه‌ی ب» عمل می‌کنند. اما اگر کسی حضور شما در رسانه های اجتماعی را دوست دارد و امروز به نردبان نیاز ندارد، ممکن است فردا یا یک سال دیگر که احتیاج داشته باشد یاد شما بیفتد. یا ممکن است شما را به یک دوست که یک نردبان نیاز دارد توصیه کند. آگاهی از نام تجاری ارزش بی‌اندازه‌ای دارد و با این حال، به ندرت با درآمدِ تنها می‌تواند اندازه‌گیری شود.

شغل بازاریاب تبدیل مخاطبین شما نیست، کار او این است که شبکه‌ی شما را گسترش دهد و این کار را به صورت استراتژیک انجام دهد.

چاره:

هدف نهایی هر استراتژی را در نظر بگیرید و راهی مناسب برای اندازه‌گیری آن پیدا کنید. استراتژی‌های بالای قیف به ویژه PR (روابط عمومی)، رسانه‌های اجتماعی و استراتژی محتوا معمولاً با معیارهای تعامل، و نه معیارهای درآمد، اندازه‌گیری می‌شود. شغل بازاریاب تبدیل مخاطبین شما نیست، کار او این است که شبکه‌ی شما را گسترش دهد و این کار را به صورت استراتژیک انجام دهد. اندازه‌گیری معیارهای مناسب هر کانال منجر به تصمیمات بهتر می‌شود و به تیم شما آزادی لازم را می‌دهد که بهترین عملکرد خود را ارائه‌ کنید.

باور اشتباه پنجم: برای UX بهینه محتوای صفحه‌ را در کمترین حد نگه دارید

نوشتن ۴۰۰۰ کلمه در مورد محصول در صفحه‌‌ی محصول کار جالبی نیست. اما بسیاری از مردم مستعد هستند در شعار «زیبایی در سادگیست» به افراط بیفتند و استفاده از هر گونه محتوای مناسب را کنار بگذارند. این یک باور رایج در مورد وب‌سایت است که مردم نمی‌خواهند چیزی بخوانند و با توجه به شرایط خرید در موبایل، قابل درک هم هست. اما کتاب‌ها، روزنامه‌نگاری طولانی و همچنین سرمقاله‌ها و نامه‌های طولانی فیس‌بوک و پست‌های وبلاگ هنوز هم وجود دارند. این درست نیست که آدم‌ها نمی‌خواهند چیزی بخوانند، آنها نمی‌خواهند محتوای اشتباه را در مکان‌های اشتباه بخوانند.

چاره:

نوشته‌ی خوب به همراه طراحی خوب. اگر می‌خواهید افراد بخوانند، محتوای جذاب کمک می‌کند. سعی کنید راهی پیدا کنید که با یک روش یکپارچه و ساده محتوا را نمایش دهید. در اینجا طراحان به کمک شما می‌آیند تا کارهای معجزه‌آسای خود را انجام دهند. وقتی کپی یک ایبوک را به رئیسم دادم، هر دو به طول آن نگاه کردیم و به فکر فرو رفتیم. واقعاً نمی‌توانستیم اطلاعاتی پیدا کنیم که بتوانیم آن را حذف کنیم چون با یک موضوع پیچیده طرف بودیم. بنابراین کار را در دست یک طراح قرار دادیم و او راهی پیدا کرد تا کار نهایی را زیبا و قابل هضم کند. از کجا می‌دانیم که انتخاب درستی کردیم؟ مردم آن را خواندند و گوگل هم متوجه آن شد. اگر نوشته‌ی شما حاوی اطلاعاتی باشد که آدم‌ها نیاز دارند بدانند (و نه بیشتر)، آن را میخوانند.

باور اشتباه ششم: شما یک لوگو و یک پالت رنگ دارید، پس یک برند دارید

برندینگ یک مفهوم زودگذر است، بنابراین طبیعی است که برای توصیف آن از محسوس‌ترین مفاهیم برندینگ استفاده کنید. اما طراحی شما برند شما نیست؛ این فقط یک ظرف برای ارتباط برقرار کردن برند شماست. اگر تصمیم گرفتید هر روز چیزی به جز آبی و سبز با ته‌مایه‌ی زرد نپوشید، آیا واقعاً انتظار دارید دیگران بفهمند چطور آدمی هستید؟ نه، چرا که مردم هنوز نمی‌فهمند که چرا شما این کار را انجام می‌دهید یا چگونه با این کار هویت خود را بیان می‌کنید (حالا واقعاً چرا این‌ کار را انجام می‌دهید؟!).

«آدم‌ها به خاطر رنگ‌های برندتان به شما وفادار نمی‌شوند؛ آنها وفادار می‌شوند چون با صفات و شخصیت شما ارتباط برقرار می‌کنند.»

چاره:

شما نیاز به چندین عنصر دیگر، از جمله یک عامل بخصوص دارید. باید سعی کنید همه چیز را با قلب و روح برند خود و شیوه‌ای که ارزش‌های خود را نشان می‌دهید ترکیب کنید. آدم‌ها به خاطر رنگ‌های برندتان به شما وفادار نمی‌شوند؛ آنها وفادار می‌شوند، چون با صفات و شخصیت شما ارتباط برقرار می‌کنند. اول ببینید که برند شما چه چیزی را بیان می‌کند یا نشان می‌دهد و با استفاده از نوشته، طراحی، خدمات مشتری، مشارکت، محصولات، توسعه، آدم‌ها و تصاویر آن را نمایش دهید.

بیشتر بخوانید: برندینگ و ضرورت آن برای کسب‌وکارها

باور اشتباه هفتم: تجارت آنلاین شما تنها منبع درآمد مورد نیاز شما خواهد بود

آیا پشت سر هم بدبیاری آورده‌اید و شغل خود را از دست داده‌اید؟ جای تاسف است. امیدوارم شرایط بهتر شود. با این حال، الان زمان خوبی برای شروع یک کسب‌وکار نیست. بسیاری از مردم این رویدادها را به عنوان زمان مناسب برای تعقیب رویاهای خود می‌بینند که البته منطقی هم پشت آن هست. انعطاف‌پذیری مدیریت کسب‌وکار خودتان به این معنی است که می‌توانید به مشکلات دیگرتان هم رسیدگی کنید و نداشتن شغل می‌تواند زمانی را که نیاز دارید که واقعاً بر کسب‌وکار خود تمرکز کنید به شما بدهد. متاسفانه عدم اطمینان مالی آن نوع فشاری را که منجر به موفقیت درازمدت شود ایجاد نمی‌کند. زمانی که ناامید و درمانده می‌شوید احتمال اینکه تصمیمات بدی بگیرید، میانبرها را انتخاب کنید و برای برنده شدن سریع تلاش کنید خیلی بیشتر می‌شود. گذشته از اینها، راه‌اندازی و رشد کسب‌وکار هزینه‌ی زیادی می‌خواهد.

چاره:

«ترک شغل» کنونی خود را به عنوان یکی از اهداف کسب‌وکارتان در نظر بگیرید و یک برنامه طراحی کنید که شما را به آن برساند. سپس هرچقدر که می‌توانید در وقت آزاد خود روی آن کار کنید، اما کار روزانه‌ی خود را حفظ کنید. ممکن است بیشتر از آنچه که می‌خواستید طول بکشد، اما با امنیت، از روی اراده و با پایداری به آن می‌رسید.

اگر افرادی را می‌شناسید که این باورها را دارند و آنها را به دیگران هم انتقال می‌دهند این مطلب را برایشان بفرستید.

 

کتاب رایگان

«۶۲ اصطلاح ضروری تجارت الکترونیک که هر صاحب کسب و کاری باید بداند»

پیام و یا پرسش‌تان را بنویسید.